.
برگزیدگان و راهیافتگان به جایگاه والای بهجاننیوشی و دریافت پیام الهی، برای رشد و شکوفانسازی خود و زمینیان، پیش از راهیافتگی، برگزیدگی و عهدهداری رسالت بیدارسازی و بهگوشوایستاندن انسانها، برای بهجاننیوشیدن و بهگوششنیدن نداهای آسمانی، با اراده و هدایت الهی، به سمتوسویی به حرکت درمیآیند و راهها به روی آنان گشوده میشود که بتوانند توانمندانه پایههای رسالت خود را برافرازند و زمینههای انجام آنرا آماده سازند.
اینان، از گوهران پاکاند و به سوی پاکی میپویند و از افقهای روشن بردمیدهاند، همهگاه، شوق بردمیدن دارند و زدودن و ستردن تاریکیها و غبارها از دلها و چهرهها.
در عرصههای زندگی فردی و اجتماعی، چشمنوازانه و روحانگیزانه، قدمیافرازند، پایگاهیابی میکنند و به استوارسازی پیوندها میپردازند، سرشتاری، ارزشهای سرشتاری را بهپا و پاس میدارند و با گزندها و آسیبها، پنجه در پنجه میشوند.
محمد ص گل سرسبد آفرینش و برگزیدهٔ برگزیدگان و خاتم آنان، پیش از آنکه با قدوسیان بال در بال شود و به بارگاه قرب الهی، بار یابد و سینه اش شکافته و مهبط وحی قرار بگیرد، با اراده و هدایت الهی به جادهای مهتابگون، از میان همه جادههای تاریک و تاریکیزا، رهنمون شد، در آغوش ومهد پاکان بالید و در میان پاکان و گوهران رخشان و چشم و چراغان مکه، نامور شد، نام نیک یافت و در خوشنامی، بس خوش درخشید و به امین شهر، شُهره گردید و از این سوی و آنسوی شهر، مردمانی و بزرگانی، سراغ او را میگرفتند، تا با سرپنجهٔ تدبیر، گره از کار بستهشان بگشاید.
دوازده سال داشت که در کنار عمویِ به خوشنامی آوازهٔ خود، ابوطالب، برای تجارت، سفر شام را در پیش گرفت و سپسها، به تنهایی، عهدهدار کاروان بزرگ تجاری بانوی سرشناس مکه شد، آغاز دگرگونی گسترده در زندگی اجتماعی یتیم عبدالله.
رفتار، چگونگی کاروانسالاری، فروش و خرید کالا، حشر و نشر با همراهان، همگنان و بازرگانان مکی و شامی، شگفتی همگان را برانگیخت. جوان و این همه دانایی، خرد و تجربت و آشنایی با زیر و بم تجارت!
نگاهها به سوی او کشیده میشد. در هر حلقهای سخن از او بود و در ستایش او.
او را از جنس دیگر یافتند، گوهری شبچراغ، در دل تاریکیها و شبهای دیجور.
شام، به تماشا ایستاد و سپس شگفتیهای رفتار حکیمانه، بخردانه و مهرورزانهٔ محمد ص در مکه، زبان به زبان گردید و از اوجی که در میان مردمان داشت، فراتر برد.
میسره، کارگزار کاردان، کارشناس و چیرهدست بانوی صاحب مال و جلال مکه، پس از سفر و در گاه ورود به حضور بانوی خود، آنچه از زیباییهای رفتار و منش محمد دیده بود، یکبهیک، با شگفتی، بازگفت.
بانوی بزرگ مکه، که خواستگاران و شیفتگان بسیار داشت، به فکر فرورفت، نام محمد ص ، همهٔ سرای وجودش را لبالب کرد. نسیم عطرآگین امین مکه، از هر سوی، به کوی جاناش میوزید.
بیتاب شد. میسره را به سوی محمد گسیل داشت تا از آن جان عطربیز بخواهد، گام در کوی مشتاقاش بگذارد.
محمد، به سرای بانو وارد شد. بانو، مشتاقانه از او خواستگاری کرد.
بزرگان، از دو سوی، نشستند و به رایزنی پرداختند و برابر آداب و رسوم، این پیوند مقدس و آسمانی، به حقیقت پیوست.
نیکان و پاکان، محرومان و بینوایان، از این خبر سرورانگیز، خوشحال شدند.
نیکسیرتان، این پیوند را به فال نیک گرفتند و خردمندانه، پیشبینی میکردند، نیکی و پاکی، گسترش یابد و مردمان مکه را از این زندگی سخت و مشقتبار، رهایی یابند.
و محرومان و بینوایان، درهای رحمت را به سوی خود گشوده میدیدند.
از دیگر سوی، رقیبان و دشمنان بنیهاشم، این پیوند را گسست و گسلی غیردرخور ترمیم و ویرانگر، برای قبیله و طایفه خود میانگاشتند.
نمیتوانستند برتابند بانوی جاهمند، سرشار از ثروت و خوشنام، در کنار بنیهاشم قرار بگیرد و افزون بر عزت و سروری که در میان مردم دارند، و افتخار کلیدداری خانه خدا و خدمتگذاری زائران، به ثروت و مکنت، دست یابند.
از این روی، کینهورزانه، به ژاژخاییدن پرداختند و زنان خود را بسیج کردند، تا زبان به شماتت سرور بانوان بگشایند که چرا، با این جایگاه، با انسان فقیر و تهیدستی بسان محمد ازدواج کرده است و...
محمد ص با این پشتوانه و تکیهگاه استوار و کانون گرم و آرامشبخش زندگی با همسری چون خدیجه، به پیامبری برانگیخته شد و بانوی مکه توانمندانه قدافراشت و خردمندانه، آیین محمد ص آیین سرشتاری وحی را، پذیرفت و در سرّا و ضرّا، و در گاه خطرهای بزرگ و هراسانگیز، در کنار رسول خدا ایستاد و قهرمانانه از وی، به دفاع برخاست و ضربهها و لطمهها را به جان خرید و هر آنچه داشت، از مکنت و ثروت، در اختیار این انسان شریف و برگزیدهٔ خدا گذارد، تا در راه گسترش اسلام و کمک به باورمندان بینوا هزینه کند.
در گاهِ محاصره اقتصادی، پیامبر و یاران در شعب ابیطالب، در روزهای سخت و توانفرسا، از ثروت خود، به گرفتارآمدگان، که خود در میان آنان بود، بذل مال کرد و خدمتکاران، با آوردن آذوقه هر چند به سختی و گرفتاریهای بسیار به شعب، از درد و رنج آنان میکاستند.
از این پیوند مقدس و آسمانی، کرانتابهکران هستی، روشن شد، اسلام، به سوی افقگشایی و سپیدهآفرینی، به حرکت درآمد. علی، پرورشیافته در دامن پر مهر خدیجه کبری و فرزندان بانوی باشکوه و شکوهآفرین، از فاطمه، دنیا را در پرتو خود و رفتارهای بخردانه و بشکوه، روشن کردند و امامت را که رمز جاودانگی آیین محمد ص بود، بنیان گذاردند.
امام حسن ع در این کانون و بیت نور، چشم به هستی گشود و مصداق و نمونه برجستهای شد از آیه شریفه که خداوند خطاب به رسول خود می فرماید:
انا اعطیناک الکوثر
ما به تو بخشیدیم، سرچشمه افزاینده را.
چشم پیامبر روشن شد و دهان یاوهگویان بسته.
رسول خدا دستور یافت به شکرانه این بخشش بزرگ نماز بگذارد و نحر کند.
فصل لربک و انحر
که کوثر وجودش همانا نهر زاینده و خروشنده جاری و ساری از فرازای سینهاش به دشت سینهها، ابدی و سرمدی و بیپایان است و از مجرای توارث، خون و تربیت خاص، در وجود امامان و ذریه پاکاش جریان مییابد و موجب فزونی و فراونی نسل و هدایت مردمان میگردد.
و خداوند به محمد ص بشارت میدهد
ان شانئک هو الابتر
بی گمان دشمن کینه جوی تو دنبال بریده است.
نسل تو از فاطمه اطهر با همه دشمنیها و کشتارها، موجوار، در پهنه گیتی ادامه دارد.
فرزندان باورمند و غیور تو در این سوی و آن سوی عالم تا قیامت قهرمانانه فرا می خیزند و مردمان را به فرودآیی به کوثر بخشیدهشده به تو که از زیر عرش الهی جریان دارد و بی پایان است و نامحدود، فرامیخوانند.
درود بر محمد و سبط اکبر و فرزندان مشعل افروز او تا قیامت.